معماری به مفهوم اصیل آن با وظیفه دشوار ساختن چیزی که از قبل وجود ندارد، درگیر است. به بیان بهتر معماری نوعی آفرینش محسوب میشود که به هیچ عنوان تقلید را نمیپذیرد. آفرینش چشمه جوشان هنرهاست و آثار بزرگ هنری در پرتو نور آفرینشگری خالقان خود پا به عرصه وجود نهادهاند. بواسطه آفرینش است که اثری بدیع و جدید در حوزه هنر و معماری زاده میشود و موجبات ارتقای وضع موجود را فراهم میآورد.
هر عمل تازهای در ساختن چیزی در مقوله آفرینش قرار میگیرد، خواه محصول آن زیبا باشد یا نازیبا. آفرینندگی در هنر و معماری بر نوعی از فعالیت اشاره دارد که به منظور ایجاد یک طرح جهت پیدا میکند. اما واضح است که این فعالیت به تنهایی طرح محسوب نمیشود، زیرا طراحی متضمن ابتکار میباشد و بدون ابتکار طراحی غیر ممکن است. در کنار سایر عوامل مؤثر بر شکلگیری معماری، نمیتوان نقش ابداع و خلاقیت هنرمند را در شکل دادن به هرگونه اثر هنری و از جمله آثار معماری نادیده گرفت، زیرا نیروی هنرورانه ذهن آدمی نیرویی زاینده است و همین زایش و خلاقیت وجودی آدمی است که تاریخ هنر را شکل داده است. آفرینش هنری نیز در مرحله نهایی توسط هنرمند تحقق مییابد و اوست که بازتاب و تأثیر عوامل گوناگون را در معماری به نمایش میگذارد.
امروزه پیشرفت معماری نیازمنده ایده هایی نو و یافتن افکاری برای دست یابی و تشریح این ایده هاست. به همین دلیل است که در اکثر طراحی ها ایده ها بصورت ذهنی شروع می شود و سپس به طرح تفکیک شده معماری می رسد.
ایده محصول تفکرات، تجربیات و حتی خاطراتی که در ذهن یک معمار نقش بسته می باشد و در ارتباط مستقیم با محیط پیرامون معمار است. داده هایی که از محیط پیرامون معمار توسط حواس کسب میشوند و به ذهن میرسند، نقش بسیار مهمی در پیدایش ایده ایفا میکنند.
همانطور که از سخنان معماران مشهود است هنوز اتفاق نظر کاملی از این بحث شکل نگرفته است:
بنا به گفته دکتر حامد کامل نیا (استادیار دانشگاه فردوسی مشهد): (کانسپت در حوزه معماری در جایگاه های مختلفی به کار گرفته می شود. گاه کانسپت معادل ایده یا ایده های کلی به کار می رود و یا معادل حجم های ابتدایی و ماکت های اتودی در فرایند طراحی می دانند).
همانقدر که در معماری، داشتن ایده مهم است، گذر از مرحله ی ایده به فرم نیز اهمیت دارد. این مسئله در آغاز طراحی که مسئله ی تبدیل ایدههای اصلی و محور پروژه به ساختاری دارای شکل، مطرح است بسیار حساس و تعیین کننده است . طرح های مکمل بعدی که تا مرحله ی تعیین جزئیات فنی و تزئینی بنا، رفته بکار رفته شکل میگیرند، این امکان را میدهد که از تجربه ی شکل های حاصل شده یا از تجربیات قبلی طراحی سود ببرند .
تبدیل ایده به فرم، دانش و مهارت طراح را میطلبد منظور از دانش، اطلاعات طراح از تکنیکهای خلاقیت، تکنیکهای ترکیب و مقولههایی از این قبیل است که هر فردی میتواند از طریق مطالعه بیاموزد. مسئله ی مهارت، پیچیدهتر است و به تربیت ذوق و سلیقه و کسب تدریجی توانایی در بکارگیری فرم ها مربوط میشود.
مثلا می گن فلان طرح کانسپت خوبی داره اما کیفیتش پایینه. یعنی طراحش ایده خوبی تو سرش بوده اما مثلا چون دست خیلی قوی نداشته و یا به نرم افزار مسلط نبوده کارش بی کیفیت از آب در اومده.
به همین علت جان لاک میگوید: ایده از عملیات ذهن بر محسوسات پدید میآید. تمام پدیدههایی که در این جهان وجود دارند، از قبیل یک ساختمان، یک فرم طبیعی، یا حتی یک داستان و یک شعر میتوانند به کاتالیزورهایی برای پرورش ایده در ذهن تبدیل شوند. منابع ایده همه جا در میان اشیاء روزمره زندگی، در طبیعت، درعلوم مختلف، در معماریهای تاریخی و خصوصاً در برنامه و محیط سایت وجود دارند. اما یک ذهن خلاق و کنجکاو نسبت به اطلاعات موجود در محیط پیرامون است که میتواند ایدههای خلاقانهای را ابداع کند. از این رو جمعآوری اطلاعات که در معماری به میزان قابل توجهی بصری هستند و اغلب از مشاهده شرایط محیطی پروژه بدست میآیند، نقش مهمی در شکلگیری ایدههای معمارانه دارد.
تبدیل ایده به فرم در طراحی معماری یک مرحله ی خاص و محدود از زمینههای پژوهشی و تجربی است که بسیار وسیعتر و مهمتر از یک پروژه (با تمامی مسایل آن ) است. هر نوع قاعده ی طراحی درونی یک پروژه، که از ویژگیهای موضوع طراحی استخراج میشود، هر چقدر مفید و جذاب باشد، نمیتواند با نگرش کلی طراح، نسبت به معماری و مسایل آن تفاوت اساسی داشته باشد و به همین دلیل قالبها و قواعد فرمال خاص یک پروژه، باید همواره به صورت انتقادی و انعطاف پذیر دیده شوند. در غیر این صورت یک جزء، یعنی مسایل مربوط به یک پروژه ی خاص، ممکن است به کل، یعنی اهداف و مسایل اصلی پروژه ی معماری، خدشه وارد کند .
بهتر است زیباییشناسی پروژه برای خود معمار هم غافلگیر کننده باشد. در واقع باید فرم به دست آمده از یک ایده، محصول پروسه (مطالعات) تبدیل ایده به فرم باشد، نه اینکه از ابتدا در ذهن معمار وجود داشته باشد.حداقل در مورد پروژههای پیشرو چنین است که زیبایی شناسی آنها در اثر روند مطالعه ی گفته شده به دست میآید و لزوما" با معیارهای زیباشناسی پذیرفته شده ی موجود هم خوانی ندارد. ایده باید بتواند پروژه را سازمان دهی کند. پروژه باید از کل به جز شکل بگیرد و ایده در تمامی مراحل شکلگیری آن بر روند کار تاثیر بگذارد. بعد از شکل گرفتن ایده، باید استراتژی متناسب با آن را برای پیشبرد طرح انتخاب کرد و در نهایت فرم یک مساله است که فارغ از هرگونه سلیقهای باید به آن پرداخت
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.